کد مطلب:212871 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:72

سفارش حضرت موسی بن جعفر به هشام بن حکم در وصف عقل
در پایان شرح حال هشام، سفارش حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام به او در وصف عقل را كه مشتمل بر مواعظ و پندهای ارزشمند و حقایق ارجمندی است، از كتاب تحف العقول، برای مزید استفاده خوانندگان عزیز ذكر می شود:

حضرت موسی بن جعفر (ع) به هشام فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالی صاحبان فهم و خرد را در كتابش مژده داده و فرمود: «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئك الذین هداهم الله و اولئك هم اولوالالباب» [1] - پس تو ای پیامبر، آن بندگانم را كه هر سخن را بشنوند آنگاه نیكوتر را پیروی نمایند یا نیكوتر پیروی كنند مژده ده. آنانند كه خداوند ایشان را هدایت نموده و به حقیقت رسانده است و هم آنانند صاحبان خرد -

ای هشام! خداوند عزوجل به وسیله عقل حجت خویش را بر مردم تمام كرده و بیان حق را به آنان ایفاء كرده و آنان را به ربوبیت خویش به وسیله ادله راهنمایی نموده و فرموده است: «والهكم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف



[ صفحه 456]



اللیل و النهار و الفلك التی تجری فی البحر بما ینفعل الناس و ما انزل الله من السمآء من مآء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من كل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السمآء و الارض لایات لقوم یعقلون» [2] - و خداوند شما خداوندی است یكتا، نیست خدایی مگر او كه بخشاینده و مهربان است، به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و دگرگونیهای شب و روز و كشتیهایی كه برای انتفاع خلق در میان دریا پیش می رود و بارانی كه خدا از آسمان فروفرستاد تا به آن زمین را پس از مردگی اش زنده كرد و از همه جنبندگان در زمین پراكنده ساخت و تغییر جهت بادها و ابر رام دشه بین آسمان و زمین (در همه این امور) برای گروهی كه می اندیشند نشانه هایی (بر دانش و توانایی آفریننده) است -

ای هشام! به تحقیق كه خدای عزوجل امور نامبرده را از این جهت كه نیازمند به مدبر می باشند دلیل معرفت خود قرار داده و فرموده است: «و سخر لكم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلك لایات لقوم یعقلون» [3] - شب و روز و خورشید و ماه را برای شما مسخر ساخت و ستارگان آسمان به فرمانش تسخیر شدگانند، بی گمان در این كار نشانه های قدرت خدا برای گروهی كه امور را با خرد بسنجند پدیدار است - و فرموده است: «حم و الكتاب المبین انا جعلناه قرانا عربیا لعلكم تعقلون» [4] - حم (رمزی از رموز قرآن یا اشاره به دو اسم حمید و مجید یا رحمان و رحیم خدا) سوگند به كتاب روشن بیان و روشنگر كه ما آن را به زبان عربی قرار دادیم شاید شما در فهم آن تعقل كنید - و فرموده است: «و من ایاته یریكم البرق خوفا و طمعا و ینزل من السمآء مآء فیحیی به الارض بعد موتها ان فی ذلك لایات لقوم یعقلون» [5] - و یكی از نشانه های قدرت الهی همان نیروی برق است كه شما را هم از صاعقه عذاب می ترساند و هم به رحمت باران آسمان كه زمین را پس از مرگ زنده می كند امیدوار می سازد. راستی در این كار نشانه هایی است برای گروهی كه می اندیشند -



[ صفحه 457]



ای هشام! پس خداوند جهان خردمندان را پند داد و به آخرت تشویقشان نمود و فرمود: «و ما الحیوة الدنیا الا لعب و لهو و للدار الآخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون» [6] و زندگی دنیا جز بازیچه كودكان و هوسرانی بی خردان چیزی نیست و هر آینه خانه آخرت برای پرهیزكاران نیكوتر است، آیا باز هم نمی اندیشید؟ - و فرمود: «و ما اوتیتم من شی ء فمتاع الحیوة الدنیا و زینتها و ما عندالله خیر و ابقی افلا تعقلون» [7] - تمامی نعمت های دنیوی كه به شما داده شده متاع بی ارزش زندگانی دنیا و زینت آن است، و آنچه نزد خداست برای شما بهتر و پایدارتر است، آیا باز هم نمی اندیشید؟ -

ای هشام! سپس نابخردان را كه راجع به عذاب خدا اندیشه نمی كنند بیم داد و فرمود: «ثم دمرنا الاخرین و انكم لتمرون علیهم مصبحین و باللیل افلا تعقلون» [8] - پس (از نجات لوط و اهلش) بقیه را هلاك ساختیم و شما مردم همواره هر صبح و شام بر ویرانه سرزمین آنان عبور می كنید آیا باز چشم عبرت نمی گشایید و عقل را به كار نمی اندازید؟ -

ای هشام! آن گاه بیان نمود كه خرد به همراه دانش است و فرمود: «و تلك الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون» [9] - ما این مثالها را برای همه مردمی می زنیم، لیكن جز دانشمندان كسی در آنها تعقل نمی كند -

ای هشام! سپس كسانی را كه تعقل نمی كنند نكوهش كرد و فرمود: «و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا اولو كان اباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون» [10] - و چون به كافران گفته شود آنچه را كه خدا فروفرستاده است پیروی نمایید پاسخ دهند كه ما پیرو كیش پدران خود خواهیم بود، آیا دستور خرد چنین است كه در صورتی كه پدران ایشان از خرد بی بهره و هیچ گاه راه نیافته باشند باز پیروی آنان روا باشد؟ - و فرمود: «ان شر الدواب عندالله الصم البكم الذین لا یعقلون» [11] - همانا بدترین جانوران نزد



[ صفحه 458]



خدا كسانی هستند كه (از شنیدن و گفتن حرف حق) كر و لال می باشند و در آیات الهی اندیشه می نمایند - و فرمود: «و لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله قل الحمدالله بل اكثرهم لا یعلمون» [12] - اگر از كافران بپرسی آن كیست كه آسمانها و زمین را آفریده است همانا پاسخ دهند خداست. بگو: پس سپاس و ستایش هم خاص خداست، ولی بیشترشان نمی دانند -

ای هشام! سپس اكثریت بی خرد را مورد نكوهش قرار داد و فرمود: «و ان تطع اكثر من فی الارض یضلوك عن سبیل الله» [13] - و اگر از اكثریت مردم روی زمین پیروی كنی تو را از راه خدا گمراه خواهند ساخت - و فرمود: «و لكن اكثرهم لا یعلمون» [14] - لیكن بیشترشان نمی دانند - و نیز فرمود: «و اكثر هم لا یعقلون» [15] و بیشترشان تعقل نمی كنند -

ای هشام! آن گاه اقلیت را ستوده و فرمود: «و قلیل من عبادی الشكور» [16] - و كمی از بندگانم سپاسگزارند - و فرمود: «و قلیل ما هم» [17] - و چه كم اند آنان (كه ایمان دارند و كار شایسته می كنند) - و نیز فرمود: «و ما امن معه الا قلیل [18] - و جز اندكی از مردم به نوح ایمان نیاوردند -

ای هشام! سپس خداوند جهان به نیكوترین وجهی از صاحبدلان و خردمندان یاد كرده و آنان را به بهترین زیورها آراسته و فرموده: «یؤتی الحكمة من یشاء و من یؤت الحكمة فقد اوتی خیرا كثیرا و ما یذكر الا اولوا الالباب» [19] - حكمت می دهد هر كه را بخواهد و آنكه حكمت داده شود خیر فراوان بدو داده شده و آگاهی نمی یابند مگر صاحبان خردها -



[ صفحه 459]



ای هشام! همانا خدا از عقل تعبیر به قلب نموده و فرموده: «ان فی ذلك لذكری لمن كان له قلب» [20] - به درستی كه در این (هلاكت پیشینیان) پند و تذكری است برای آن كه دلی (عقل) دارد - و نیز از عقل تعبیر به حكمت نموده و فرموده: «و لقد اتینا لقمان الحكمة» [21] - و به تحقیق لقمان را حكمت (فهم و عقل) دادیم -

ای هشام! همانا لقمان به پسرش گفت: در مقابل حق فروتن باش تا خردمندترین مردم باشی. فرزند عزیزم همانا دنیا دریای ژرفی است كه خلقی بسیار در آن غرقه گشته اند، (اگر از این دریا نجات می خواهی) باید كشتی پرهیزكاری را انتخاب كنی كه پر از ایمان، بادبانش توكل، ناخدایش عقل، راهنمایش دانش، و سكانش شكیبایی باشد.

ای هشام! هر چیزی را نشانی است و نشان خردمند اندیشه است و نشان اندیشه خاموشی است. و برای هر چیز مركبی است و مركب خردمند فروتنی است. و برای نادانی ات همین بس كه مرتكب كاری شوی (و بر مركبی سورا شدی) كه از آن نهی شده ای.

ای هشام! اگر در دستت گردویی باشد و مردم گردوی تو را مروارید خوانند با آنكه خود می دانی گردوست از گفتارشان سودی نبری، و اگر در دستت مرواریدی باشد و مردم مرواریدت را گردو نامند با اینكه می دانی مروارید است از سخن ایشان زیانی نبینی.

ای هشام! خدا پیامبران و رسولانش را به سوی بندگانش نفرستاد مگر برای آنكه از رهگذر فرامین او خردمند شوند. پس هر كه دعوت پیامبران را بهتر اجابت نماید معرفتنش نسبت به خدا نیكوتر است، و هر كه معرفتش نسبت به فرمان خدا بهتر باشد خردمندتر است، و هر كه خردمندتر باشد مقامش در دنیا و آخرت بلندتر است.

ای هشام! از طرف خدا بر هر بنده فرشته ای مأمور است و مهارش را دارد كه اگر فروتنی نماید او را بلند گرداند و اگر بزرگی فروشد او را پست سازد.

ای هشام! خداوند را بر مردم دو حجت است: حجت آشكار و حجت نهان؛ حجت آشكار رسولان و پیامبران و امامانند و حجت نهان خردهاست.

ای هشام! راستی خردمند كسی است كه حلال، او را از سپاسگزاری باز ندارد و حرام، بر شكیبایی او چیره نشود.

ای هشام! هر كس سه چیز را بر سه چیز مسلط سازد چنان است كه هوای نفسش را در نابود كردن عقل خود یاری كرده است: آنكه پرتو فكرش را به آرزوی درازش تاریك



[ صفحه 460]



كند؛ و شگفتیهای حكمتش را به گفتار بیجا و بیهوده نابود گرداند؛ و نور عبرت و پندپذیری خود را به خواهشهای نفسانی خاموش نماید. این چنین كسی به هوای نفس برای نابود كردن عقلش كمك كرده است؛ و هركس عقل خویش را نابود سازد، دین و دنیای خود را تباه ساخته است.

ای هشام! چگونه در پیشگاه خدا كردارت پاكیزه و مقبول باشد با اینكه عقلت را از فرمان پروردگارت بازداشته ای و آن را مغلوب خواهشهای نفسانی قرار داده ای.

ای هشام! صبر بر تنهایی نشانه قوت عقل است، پس هركس عقلش به نور معارف ربانی نیرومند شود، از اهل دنیا و دنیا طلبان دوری گزیند و به آنچه نزد خداست رغبت نماید؛ و خدا در وحشت انیس او و در تنهایی یا او و در تنگدستی بی نیازی او و در بی خویش و تباری عزیز كننده او باشد.

ای هشام! آفرینش بندگان برای طاعت خداوند است، و نجات آنان جز به طاعت، و طاعت وی جز به دانش به دست نیاید، و دانش به آموزش حاصل شود، و آموزش به نیروی عقل وابسته است؛ و دانش را باید از عالم ربانی آموخت، و شناخت آن عالم ربانی به عقل حاصل شود.

ای هشام! كردار اندك خردمند در پیشگاه خداوند پذیرفته و دو چندان است، و كردار بسیار از نادانان و هواپرستان مردود است.

ای هشام! همانا خردمند با داشتن فهم و حكمت به كم (ضروریات زندگی) دنیا خشنود است و به كم از حكمت، همراه با تمامی لذائذ دنیا، خشنود نیست و از این رو تجارت خردمندان سودمند است.

ای هشام! اگر به ضروریات زندگی اكتفا كنی كمترین متاع دنیا تو را كافی است و چنانچه ضروریات زندگی تو را بی نیاز نسازد هیچ چیز دنیا تو را كافی نیست.ای هشام! همانا خردمندان از زواید و تجملات زندگی چشم پوشیدند تا چه رسد به گناهان، با اینكه ترك زواید زندگی از فضائل اخلاقی و ترك گناه از وظائف بندگی است. [22] .



[ صفحه 461]



ای هشام! همانا خردمندان به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زیرا دانستند كه دنیا خواهان است و خواسته و آخرت هم خواهان است و خواسته، پس هر كس كه خواهان آخرت باشد دنیا از پی او رود تا نصیبش را به طور كامل از دنیا برگیرد و هر كس كه خواهان دنیا باشد آخرت در پی او باشد تا مرگش در رسد و دنیا و آخرتش را تباه سازد.

ای هشام! هر كه بدون مال بی نیازی خواهد و آسایش دل از درد حسد جوید و سلامتی در دین طلبد باید كه با تضرع و زاری از خدا بخواهد كه عقلش را كامل گرداند؛ چه هر كه عقلش كامل شود به مقدار احتیاج از دنیا اكتفا كند و هر كس به قدر احتیاج از دنیا اكتفا كند بی نیاز گردد، و كسی كه اكتفا به مقدار ضرورت ننماید هرگز به بی نیازی نرسد.

ای هشام! خداوند بزرگ و عزیز از گروهی شایسته حكایت فرموده كه ایشان، چون دانستند كه دل ها از راه حق منحرف می شوند و به كوری و سرنگونی می گرایند، از خدا تقاضا كردند: «ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب» [23] - پروردگارا پس از هدایت، دل های ما را از راه راست برمگردان و ما را از طرف خود رحمتی بخشای؛ زیرا كه تویی بس بخشاینده - همانا از خدا نمی ترسد كسی كه از رهگذر دستورات او خردمند نگردد، و كسی كه از رهگذر دستورات او خردمند نگردد دلش از معرفت ثابتی كه وسیله بینایی او نسبت به حقایق باشد محروم است، و كسی به حقیقت معرفت نمی رسد مگر آنكه كردارش گواه گفتارش و نهانش برابر آشكارش باشد؛ زیرا خداوند بر عقل و معرفت پنهان دلیلی جز ظاهر انسان كه گویای باطن اوست قرار نداده است.

ای هشام! بارها امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: هیچ وسیله ای برای پرستش خدا بهتر از عقل نیست و تا چند خصلت در كسی نباشد عقلش كامل نشده است: كفر و شر از وی پدید نیاید؛ رشد و خوبی از وی امید رود؛ مازاد بر ضرورت از اموال خویش را در راه خدا بخشش كند؛ از پرگویی و سخنان نابجا خودداری نماید؛ بهره او از دنیا همان قوتش باشد؛ در تمام دوران زندگی از دانش سیر نشود؛ خواری و ذلت در راه خدا را از عزت و شرافت در نزد غیر خدا خوشتر دارد؛ تواضع را از بزرگی و اشرافیت دوست تر دارد؛ نیكی و احسان اندك دیگران را بسیار شمارد و احسان بسیار خود را اندك حساب نماید؛ و همه مردم را از خود بهتر شمارد و خود را از همه بدتر شمارد، و این صفت سرچشمه تمام خیرات و امور دینی است.



[ صفحه 462]



ای هشام! هر كس راستگو باشد عملش خوب و پاكیزه باشد. و هر كس دارای نیت نیك باشد روزی اش فزونی یابد. و هر كس به برادران و خانواده خود نیكی نماید عمرش دراز گردد.

ای هشام! به نابخران حكمت آموختن، ستم به آن و نابجا به كار بردن آن است. و از اهلش باز داشتن، ستم به آنان است.

ای هشام! چنانكه (نااهلان) حكمت را برای شما واگذاشته اند و شما هم دنیا را برای آنان واگذارید.

ای هشام! آن را كه مردانگی و مروت نباشد دین نیست و آن را كه عقل نباشد مردانگی نیست. و براستی ارجمندترین مردم كسی است كه دنیا را برای خود منزلتی نداند. همانا برای بدنهای شما بهایی جز بهشت نیست، پس آنها را به غیر بهشت مفروشید.

ای هشام! امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: در صدر مجلس نمی نشیند مگر مردی كه دارای سه خصلت باشد: اول - هرگاه كه از وی چیزی پاسخ گوید. دوم - چون مردم از سخن درمانند او سخن گوید. سوم - نظریه ای كه صلاح جامعه باشد اظهار كند. پس كسی كه صدر مجلس را با نداشتن این صفات اشغال كند احمق و بی خرد است [24] و حسن بن علی (ع) فرمود: حاجات خود را از اهلش بخواهید. عرض شد: ای فرزند پیامبر اهلش كیانند؟ فرمود: كسانی كه خداوند آنان را در كتابش به آیه: «انما یتذكر اولوا الالباب» [25] - تنها صاحبدلان پند گیرند - معرفی فرموده و ایشان خردمندانند و علی بن الحسین (ع) فرمود: همنشینی شایستگان، انسان را شایسته گرداند. و ادب و حسن خلق دانشمندان موجب فزونی عقل انسان گردد. و فرمانبرداری زمامداران عادل موجب كمال عزت شود. و بهره گیری از مال (با به جریان انداختن آن) نشان كمال مردانگی است. و راهنمایی مشورت خواه، ادای حق نعمت (عقل) است. و خودداری از آزا مردم نشان كمال



[ صفحه 463]



عقل و مایه آسایش تن در حال و آینده (دنیا و آخرت) است.

ای هشام! خردمند به كسی كه از تكذیبش بیمناك است چیزی نگوید، و از كسی كه می ترسد او را محروم كند چیزی نخواهد، و آنچه را كه قادر به انجامش نیست وعده ندهد، و به چیزی كه امیدش مایه نكوهش و زحمت اوست امید نبندد، و به كاری كه بترسد در آن درماند اقدام نكند. و امیرالمؤمنین (ع) بارها به یارانش سفارش می كرد و می فرمود: شما را توصیه می كنم كه در آشكار و نهان از خدا بترسید. و در حال خشنودی و خشم از راه عدل و انصاف عدول نكنید. و در حال تنگدستی و بی نیازی از كسب و كار خودداری نمایید. و نسبت به كسی كه به شما بی مهری كند مهر ورزید. و از كسی كه به شما ستم كند بگذرید. و به كسی كه شما را محروم نماید عطا كنید. باید نگاه مشا عبرت، و خاموشی شما اندیشه، و سخن شما یاد خدا، و سرشتتان سخاوت باشد؛ چه هیچ بخیلی به بهشت وارد نشود و هیچ سخاوتمندی به دوزخ نرود.

ای هشام! خدا رحمت كند آن كس را كه چنانكه شاید از خدا شرم دارد، پس سر و آنچه در آن است (از چشم و گوش و زبان و سایر حواس) و شكم و آنچه را كه در آن و پیوسته بدان است (از دست و پا و شهوت، از حرام) نگهداری نماید، و به یاد مرگ و پوسیدن تن باشد، و بداند كه بهشت نتیجه تحمل سختی و ناملایمات و دوزخ زاییده پیروی از هوای نفس و هوس و شهوات است.

ای هشام! هر كه از هتك حیثیت و شرافت مردم خودداری كند، روز قیامت خداوند لغزشهای او را ببخشاید. و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند روز قیامت خشمش را از او باز دارد.

ای هشام! خردمند دروغ نگوید هر چند كه دروغ موافق میلش باشد.

ای هشام! در نوشته ای كه به دسته شمشیر پیامبر آویخته بود این جملات دیده شد: سركش ترین مردم نسبت به خداوند كسی است كه جز زننده خود را بزند و جز كشنده خود را بكشد. و هر كس غیر پییشوای دین خود را دوست داشته و به پییشوائی اش تن در دهد نسبت به دینی كه خدا بر پیغبرش (ص) نازل فرموده كافر باشد. و هر كس بدعت گذارد، یا بدعت گذاری را پناه دهد، خدایش روز رستاخیز هیچ توبه و فدیه ای را از او نپذیرد.

ای هشام! برترین وسیله تقرب و نزدیكی بنده به خدا، بعد از شناختن او، نماز و نیكی به پدر و مادر و ترك حسد و خودپسندی و فخر بر مردم است.

ای هشام! در اندیشه آتیه خود باش و ببین كه چه روزی در پیش داری و برای آن روز پاسخ فراهم كن؛ زیرا كه تو بازداشت و مسئولی. از روزگار و اهلش پند گیر؛ زیرا هر چند



[ صفحه 464]



روزگار طولانی است ولی برای تو كوتاه است. چنان عمل كن كه گویا پاداش عملت را می بینی تا رغبتت در عمل زیادتر گردد. از این رهگذر معرفتت نسبت به خدا بیشتر شود. در تحولات روزگار و حالات و احوال آن فكر كن؛ زیرا آینده مانند گذشته است، پس از گذشته پند گیر و عبرت پذیر. علی بن الحسین (ع) فرمود: آنچه در خاور و باختر از دریا و صحرا و كوه و دشت كه آفتاب بر آن می تابد نزد دوستان خدا، و اهل معرفت به حق خدا، جز مانند سایه زودگذر چیزی نیست. سپس فرمود: آیا آزاد مردی نیست كه این پس جویده و دهان زده (یعنی دنیا) را به اهلش وانهد؟ برای جانهای شما بهایی جز بهشت نیست، پس به غیر بهشت مفروشید؛ زیرا كه هر از نعمت های خدا به دنیا قانع شود به چیز پستی خشنود شده است.

ای هشام! به راستی همه مردم ستارگان را می بینند ولی استفاده از آن ها مخصوص كسانی است كه از (علم نجوم و) مجاری و منازل آن ها اطلاع داشته باشند؛ شما هم حكمت را می خوانید ولی استفاده از آن مخصوص اشخاصی است كه آن را به كار بندند.

ای هشام! همانا مسیح (ع) به حواریین گفت: ای بندگان بد! از بلندی درخت خرما می ترسید و خار و زحمت بالا رفتن به درخت خرما را در نظر می آورید ولی پاكیزگی میوه و مافع آن را فراموش می كنید. همچنین به یاد زحمت كار آخرت و عبادت می افتید به نظر شما مدت آن طولانی می آید ولی فواید شكوفه ها و میوه های عبادت را كه نعمت های آخرت است فراموش می كنید. ای بندگان بد! گندم را پاك و پاكیزه می كنید و خوب آردش نمایید تا طعم آن را دریابید و خوراكش گوارا باشد، همچنین ایمان را خالص و كامل گردانید تا شیرینی آن را بیابید و از عاقبتش سود برید. من به راستی می گویم: اگر در شب تاری چراغی را كه با قطران می سوزد پیدا كنید از آن استفاده می كنید و بوی تعفن قطران مانع از استفاده شما نمی شود، همچنین شایسته است برای شما كه حكمت را در نزد هر كه یافتید بگیرید و عمل نكردن گوینده و بی رغبتی وی به آن، شما را از آموختن باز ندارد. ای بندگان دنیا! به راستی به شما می گویم كه شما به شرافت آخرت نمی رسید مگر به ترك آنچه دوست دارید. پس توبه از گناهان را به فردا میفكنید؛ زیرا تا فردا، شب و روزی مانده و ممكن است مرگ شما در این مدت فرارسد. به راستی می گویم: كسی كه بدهكار نباشد آسوده تر از كسی است كه وامی به گردن دارد هر چند كه وامش را نیك بپردازد، همچنین كسی كه گناهكار نباشد غمش كمتر و آسوده تر از كسی است كه گناه كند هر چند گناهكار را در نظر خالص نماید. و همانا گناهان كوچك و خرد از دام های شیطان است كه گناهان را در نظر شما حقیر و پست جلوه دهد تا انباشته و افزون گردد و شما را فراگیرد. به راستی می گویم: همانا مردم در



[ صفحه 465]



زمینه حكمت دو دسته اند: دسته ای حكمت را به گفتار خویش استوار و به كردار خویش تصدیق كرده اند، و دسته دیگر آن را به گفتار خود استوار و با رفتار بد خویش به تباهی آن برخاسته اند چه بسیار میان این دو دسته فاصله است. خوشا به حال دانشمندانی كه كردارشان موافق گفتارشان باشد و بدا به حال دانشمندانی كه به گفتار اكتفا كنند. ای بندگان بد! ملازم خانه های خدا باشید (و آنی از پرستش او غفلت ننمایید) و دلهای خود را خانه پرهیزكاری قرار دهید، و آن را پناهگاه شهوات نسازید و همانا ناشكیباترین فرد شما كسی است كه علاقه او به دنیا بیشتر و شكیباترین شما بر بلا كسی است كه زهدش نسبت به دنیا بیشتر است. این بندگان بد! همچون باز رباینده و روباه مكار و گرگ غدار و شیر درنده نباشید و چنانكه این جانوارن با شكار خود رفتار می نمایند شما با مردم رفتار نكنید، برخی را بربایید و پاره ای را بفریبید و بعضی را غدر كنید. براستی به شما می گویم: همچنانكه كسی برونش سالم و درونش فاسد باشد سود نبیند، تنهای شما نیز كه ظاهرش خوشایند شماست، با تباهی دل های شما، برای شما سودمند نباشد. شمارا چه سود كه بشره و ظاهر خود را پاك كنید و دلتان ناپاك باشد. به مانند غربالی نباشید كه آرد خوب را بیرون دهد و نخاله را نگاه دارد؛ شما هم حكمت را از دهان خود بیرون ریخته، و كینه و دغلی در سینه تان باقی بماند. ای دنیاپرستان! شما همانند چراغی می باشید كه خود را می گدازد و دیگران را روشن می سازد. ای بنی اسرائیل! در مجالس دانشمندان حضور یابید هر چند با سر زانو بروید (یا به دو زانو جلوس كنید) زیرا خداوند دلهای مرده را به نور حكمت زنده گرداند چنان كه زمین مرده را به باران تند زنده می سازد.

ای هشام! در انجیل نوشته شده: خوشا به حال كسانی كه به یكدیگر رحم می كنند ایشان روز قیامت مشمول رحمت پروردگارند. خوشا به حال كسانی كه بین مردم اصلاح می كنند ایشان روز قیامت مخصوص به قرب پروردگارند. خوشا به حال كسانی كه دلهایشان پاكیزه است ایشانند پرهیزكاران روز قیامت. خوشا به حال فروتنان در دنیا كه در قیامت بر تخت های پادشاهی برآیند.

ای هشام! كم گویی حكمت بزرگ است پس بر شما باد به خاموشی؛ زیرا كه آرامش نیكو موجب كمی گناه و سبكباری انسان است. با شكیبایی حلم را نگاه دارید. راستی خداوند عزیز و بزرگ كسی را كه بیجا زیاد بخند و بیهوده به تكاپو پردازد دشمن دارد. و بر زمامداران لازم است كه، مانند شبان، از رعیت خود غفلت نكنند و به آنان بزرگی نفروشند. چنان كه در آشكار از مردم شرم می كنید در نهان هم از خداوند شرم نمایید. و بدانید كه حكمت گمشده مؤمن است، پس بر شما باد به كسب دانش پیش از آن كه از دست



[ صفحه 466]



شما برود؛ و از دست رفتن آن پنهان شدن دانشمندی است كه میان شماست.

ای هشام! آنچه را نمی دانی یادگیر و آنچه را می دانی به نادانان بیاموز. دانشمند را برای دانشش بزرگ شمار و با او ستیزه مكن، و نادان را برای نادانی اش كوچك شمار ولی او را از خود مران بلكه او را به خود نزدیك كن و به وی دانش بیاموز.

ای هشام! هر نعمتی كه شكرش را به جا نیاوری چون گناهی است كه مسئول آنی. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خدارا بندگانی است كه ترس وی دلهای آنان را شكسته و زبانشان را بسته با اینكه ایشان سخنوران و دانشمندانی هستند كه در راه خدا با كردارهای پاك پیشروند. به نظر آنان عبادت هر چند زیاد باشد كم جلوه می كند و خود را به عبادت كم قانع نمی سازند. خود را بدتری مردم می دانند با اینك زیرك و نیكوكارند.

ای هشام! حیا از ایمان است و ایمان موجب بهشت است، و بی شرمی از جفاست و جفاكاری موجب دروغ است.

ای هشام! سخنگویان بر سه قسمند: سودبرنده، سالم، و هلاك شونده. اما سودبرنده آن كسی است كه در سخن گفتن به یاد خدا باشد. اما سالم آن كسی است كه خاموشی اختیار كند. و ما هلاك شونده آن كسی است كه سخنان باطل گوید. همانا خداوند بهشت را بر هر بد زبان هرزه گوی بی شرمی كه باك ندارد از اینكه هر چه بخواهد بگوید و هر چه بخواهند در حق او گویند حرام كرده است، و ابوذر رضی الله عنه می گفت: ای دانشجو! همانا این زبان كلید خیر و شر اشت، پس چنانكه به كیسه طلا و نقره ات مهر می زنی به دهانت مهر بزن.

ای هشام! چه بد بنده ای است بنده دو و دو زبان كه در حضور برادرش او را ثنای بی حد گوید و در غیابش از او بدگویی كند، نسبت به نعمت و ثروت او حسد ورزد، و هنگامی كه گرفتار شود او را یاری نكند. همانا زود رس ترین پاداش خیر و خوبی، پاداش احسان به بندگان خداست و زود رس ترین كیفر، كیفر ستمكاری است. و همانا بدترین بندگان كسی است كه از همنشینی اش برای بد زبانی اش دوری كنی. و آیا جز سخن زشت چیزی مردم را به آتش می اندازد؟ و از نیكی اسلام شخص، ترك امور بیهوده است.

ای هشام! تا انسان بیم و امید از خدا نداشته باشد مؤمن نیست، و انسان دارای بیم و امید نخواهد بود مگر آنكه برای آنچه از آن ترسد و آنچه بدان امید دارد كاری انجام دهد.

ای هشام! خداوند بزرگ و عزیز فرماید: سوگند به عزت و جلالت و عظمت و قدرت و نورانیت و رفعت مكانم، هر بنده ای كه خواست مرا بر هوای نفس خویش مقدم دارد روح بی نیازی به او بخشم و آخرت را وجهه همت او قرار دهم و وسایل معاش او را فراهم سازم و



[ صفحه 467]



آسمان ها و زمین را ضامن روزی او قرار دهم و خودم برایش پشت تجارت هر تاجری باشم (سود او را به او برسانم).

ای هشام! خشم كلید بدی است، و كامل ترین مؤمنان از جهت ایمان خوشخوترین آنان است. و در صورت معاشرت با مردم، اگر می توانی فقط با كسی معاشرت كن كه از جهت بخشش نسبت به او بالا دست باشی.

ای هشام! با مردم مدارا كن چه مدار نیك و بد رفتاری شوم است. همانا مدارا و نیكی و خوشخویی شهرها را آباد می كند و روزی را می افزاید.

ای هشام! فرموده خداوند: «هر جزاء الاحسان الا الاحسان» [26] - آیا پاداش نیكی جز نیكی است؟ - شامل هر فرد اعم از مؤمن و كافر و نیكوكار و بد كار است، پس بر هر كسی لازم است كه نیكی را به نیكی پاداش دهی. و باید پاداش تو بیش از احسان نیكی كننده باشد تا بر او برتری داشته باشی؛ زیرا اگر پاداشت برابر باشد چون نیكی كننده پیش قدم بوده فضیلت آغاز كردن احسان مخصوص اوست.

ای هشام! براستی دنیا چون ماری است كه ظاهرش نرم و لطیف و در درونش زهر كشنده است؛ مردان خردمند از آن بیم دارند و كودكان میل دارند كه آن را به دست گیرند.

ای هشام! بر طاعت خداوند شكیبا باش و از نافرمانی او خودداری كن؛ زیرا كه دنیا یك ساعت بیش نیست؛ چه برگذشته شادی و اندوه اثر ندارد و از آینده هم خبر نداری، پس ساعتی را كه در آن هستی غنیمت شمار تا (روز جزا) دیگران به حالت حسرت برند.

ای هشام! دنیا چون آب دریا است كه هر چه تشنه از آن بیاشامد و بر تشنگی اش بیفزاید تا او را به قتل رساند.

ای هشام! از تكبر بپرهیز؛ چه هر كس كه در دلش به اندازه سنگینی دانه ای تكبر باشد وارد بهشت نشود. بزرگ مخصوص خداست و هر كه در آن چه مختص اوست به ستیز برخیزد خداوند او را به صورت در آتش افكند.

ای هشام! از ما نیست كسی كه هر روز به حساب خود نرسد تا اگر كار نیك كرده است افزونش كند و اگر كار بد انجام داده است از خدا آمرزش خواهد و به سوی او باز گردد.

ای هشام! دنیا برای مسیح (ع) به صورت زن كبود چشمی جلوه كرد، مسیح (ع) به او فرمود: چند شوهر كرده ای؟ گفت: بسیار. فرمود: آیا همه تو را طلاق گفتند؟ گفت: نه،



[ صفحه 468]



بلكه همه را كشتم. مسیح (ع) فرمود: وای بر شوهران زنده ات كه چگونه از گذشتگان عبرت نمی گیرند.

ای هشام! چراغ تن چشم است كه اگر نورانی باشد تمام بدن از نورش استفاده می كند. همانا جراغ روح عقل است كه هرگاه بنده خردمند باشد خدای خود را می شناسد؛ و چون به پروردگارش شناسا شد در دینش بینا می گردد، و اگر خدایش را نشناسد دینش بر جا نمان. و چنانكه تن بدون جان بر پا نمی شود دین هم جز به نیت راست برپا نخواهد شد و نیت راست جز به عقل وجود پیدا نمی كند.

ای هشام! همانا زراعت در زمین نرم روید نه در سنگ سخت، همچنین حكمت در دل فروتن ریشه دواند نه در دل متكبر سركش؛ زیرا خداوند فروتنی را ابزار و وسیله عقل، و تكبر را ابزار و وسیله جهل قرار داده است. ندانی كه هر كس سر به سوی سقف فراز دارد سرش بشكند و كسی كه سر فرود آورد در سایه آن محفوظ ماند و بهره مند گردد، همچنین كسی كه برای خدا تواضع نكند خدایش پست گرداند و كسی كه برای او تواضع كند خدایش رفعت بخشد.

ای هشام! چه بسیار زشت است نیازمندی پس از بی نیازی، و گناه پس از پرستش؛ و زشت تر آنكه پارسایی پس از مدتها عبادت ترك پرستش گوید.

ای هشام! زندگی فقط برای كسی خوب است كه شنونده پندپذیر و دانشمند گویا باشد.

ای هشام! میان بندگان چیزی برتر از خرد پخش نشده است. خواب خردمند دانا برتر از شب بیداری نادان است. فرستادگان خدا خردمند بودند به طوری كه عقل آنان از تمام كوشش كوشش كنندگان در راه حق و طاعت برتر بوده است. و هر بنده ای فرایض خدا را فقط به نیروی عقل به جا می آورد.

ای هشام! رسول خدا (ص) فرود: چون مؤمن را خاموش دیدید به او نزدیك شوید؛ زیرا او با خاموشی حكمت القاء می كند (یا به حكمت می رسد). مؤمن كم گو و پر كار است، و منافق پر گو كم كار است.

ای هشام! خداوند به داود (ع) وحی نمود كه به بندگان بگو عالم شیفته دنیا را بین من و خود واسطه قرار ندهند تا آنان را از یاد من و راه دوستی ام و مناجاتم باز دارد؛ آنان راهزانان بندگان من اند، كمترین كیفر ایشان آن است كه شیرینی محبت و مناجاتم را از دلهایشان برگیرم.

ای هشام! هر كه خود را بزرگ شمارد فرشتگان آسمان و زمین لعنتش كنند و هر كه



[ صفحه 469]



به برادرانش بزرگی فروشد و بر آنان گردن فرازی كند با خدا ضدیت كرده (آنچه حق او نیست ادعا كرده) و هر كه چیزی را كه حق او نیست ادعا كند به راه ناصواب رفته است.

ای هشام! خداوند به داود (ع) وحی فرمود كه ای داود! یارانت را از دوستی شهوتها برحذر دار و بیم ده؛ زیرا كسانی كه دلبستگی به شهوتهای دنیا دارند در اثر حجاب شهوت از قرب من محرومند.

ای هشام! از تكبر بر دوستان من و گردن فرازی به دانشت بپرهیز؛ چه در این صورت خدا بر تو خشم گیرد، آن گاه هیچ یك از دنیا و آخرت تو را سودمند نیفتد. و در دنیا مانند كسی باش كه در خانه عاریت منزل گرفته و فقط در انتظار كوچ است.

ای هشام! همنشینی دینداران شرافت دنیا و آخرت است. و مشورت با خردمند خیرخواه میمنت و بركت و رشد و موفقیت از جانب خداست، پس هرگاه خردمند خیرخواهی تو را راهنمایی كند از مخالفتش بپرهیز؛ چه مخالفت با او موجب هلاكت است.

ای هشام! جز با خردمندان آمیزش نداشته باش و از دیگران همچنان كه از درندگان خطرناك می گریزی بگریز. برای عاقل شایسته است كه چون كاری انجام دهد شرم دارد ازاینكه غیر خدا را در آن شریك سازد؛ چه خدا یگانه منعم اوست. و چون دو كار برای تو پیش آید كه ندانی كدام یك به خیر و صواب نزدیك تر است، بنگر كدام یك موافق هوای نفس توست پس با آن مخالفت كن؛ چه غالبا آنچه مخالف هوای نفس است به صواب نزدیك تر است. مبادا حكمت را به دست آری و در نادانی قرارش دهی (حكمت را به ناشایستگان و نابخردان بیاموزی). هشام گوید: به آن حضرت عرض كردم: اگر مردی از من درخواست كرد كه به او حكمت بیاموزم و لیكن استعداد فراگرفتن آن را نداشته باشد، با او چگونه رفتار كنم؟ فرمود: از در نصیحت با او ملاطفت كن و چنانچه از او دلتنگی مشاهده كردی خود را در معرض گرفتاری قرار مده. و از رد و اعتراض متكبران بپرهیز، چه دانش آموختن به كسی كه از خواب غفلت بیدار نمی شود و از مستی هشیار نمی گردد مایه خواری دانش است. عرضه داشتم: اگر خردمند جویای حكمت نیابم چه كنم؟ فرمود: از این موقعیت استفاده كن كه از گرفتاری گفتار و فتنه بزرگ اعتراض، بر كنار و سالم می مانی. و بدان كه خداوند فروتنان را به اندازه فروتنی شان رفعت نبخشد بلكه به اندازه عظمت و بزرگواری خود درجه آنان را بالا برد. و به بیمناكان به اندازه بیم آنان امنیت ندهد بلكه به اندازه غم ایشان شادی ندهد بلكه به اندازه مهربانی و مرحمت خود آنان را شاد گرداند. تو را چه گمان است به خدای مهرورز و مهربانی كه با آزار كننده های دوستانش دوستی كند تا چه رسد به



[ صفحه 470]



كسانی كه برای او، و در راه او، آزار كشند. و چه گمان می بری نسبت به خدای توبه پذیر و مهربانی كه توبه دشمنانش را می پذیرد تا چه رسد به كسی كه رضای او را جوید و در راه او دشمنی مردم را برگزیند.

ای هشام! هر كه دنیا دوست شد ترس آخرت از دلش برود. و هر بنده ای كه خدایش دانش دهد سپس دنیا دوست تر شود جز دوری از خدا چیزی نیفزاید و خشم خدا بر وی افزون گردد.

ای هشام! به حقیقت خردمند كسی كه آنچه را كه طاقت بر آن ندارد واگذارد. چه بسیار كه درستی و ثواب، در مخالفت هوای نفس است. و هر كه را آرزو دراز است كردار بد باشد.

ای هشام! اگر مسیر اجل را می دیدی از آرزو غفلت می كردی.

ای هشام! از طمع بپرهیز و بر تو باد به نومیدی از آنچه در دستهای مردم است، و طمع خود را از مخلوقات ببر؛ چه طمع كلید خواری و ربوده شدن خرد و نابود گشتن مروت و لكه دار شدن آبرو و رفتن دانش است. و بر تو باد به تمسك به ذیل عنایت حق و توكل بر او. و با نفست جهان كن تا از هوسش برگردانی؛ چه این جهاد مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است. هشام گوید: به آن حضرت عرض كردم: با كدامین دشمن جهاد واجب تر است؟ فرمود: جهاد با آن دشمنی كه به تو نزدیك تر، و متجاوزتر و زیانبارتر است، و دشمنی اش با تو بیشتر و با نزدیكی به تو شخصش از تو پنهان تر است، و آنكه دشمنان را بر تو برانگیزد، و آن دشمنی كه واجد این صفات می باشد شیطانی است كه مأمور وسوسه دلهاست؛ پس سخت با او دشمن باش. و شكیبایی او در مبارزه برای نابود كردنت از شكیبایی تو در مبارزه با وی بیشتر نباشد؛ چه اگر و متمسك به ذیل لطف و عنایت حق باشی او در عین نیرومندی اش ناتوانتر و در عین شدت شر و بدی زیانش كمتر است. و هر كه اعتصام به خدا جودی به صراط مستقیم هدایت شود.

ای هشام! هر كه را خداوند به سه چیز گرامی دارد به درستی كه درباره او لطف فرموده است: عقلی كه او را از پیروی هوای نفس نگهداری كند؛ دانشی كه رنج نادانی را از او دور كند؛ توانگریی كه او را از ترس فقر ایمن سازد.

ای هشام! از این دنیا و اهلش بر حذر باش، چه مردم دنیا چهار گونه اند: مردی كه هم آغوش هوای نفس خویش است و به سوی نابودی پیش می رود. دانشجویی كه هر چه دانشش بیشتر شود تكبر و خود نمایی اش بیشتر شود و دانش خود را وسیله برتری جویی بر زیر دستانش قرار دهد. عابد نادانی كه دیگران را از نظر عبادت كوچك شمارد و دوست



[ صفحه 471]



دارد كه تعظیمش كنند. بینا و دانا و عارف به راه حقی كه قیام به آن را دوست دارد اما درمانده یا مغلوب است و در نتیجه نمی تواند به آنچه می داند قیام و اقدام نماید و بدین سبب اندوهناك و غمگین است، پس او بهترین اهل زمان خود و وجیه ترین خردمندان عصر خویش است.

ای هشام! عقل و لشكرش و جهل و لشكرش را بشناس تا از هدایت شدگان باشی. هشام گوید: عرض كردم: قربانت گردم، ما نمی شناسیم مگر آنچه را كه شما به ما بشناسانید. فرمود: ای هشام! همانا خداوند عقل را آفرید و او نخستین مخلوق از روحانیان بود كه از نور خدا در سمت راست عرش پدید آمد. پس به او فرمود: روی گردان؛ روی گردانید. سپس فرمود: روی آور؛ روی آورد. آن گاه خدای جل وعز فرمود: تو را مخلوقی بزرگ آفریدم و بر تمامی آفریده هایم گرامی داشتم. سپس جهل را از دریای تلخ تیره آفرید (آفرینشی تبعی، همچون پدیدار گشتن ظلمت در اثر خلقت نور) و به او فرمود: روی گردان؛ روی گردانید. سپس فرمود: روی كن؛ روی نكرد. آن گاه به او فرمود: گردن كشی كردی؟ پس او را لعنت كرد. سپس برای عقل 75 لشكر قرار داد. هنگامی كه جهل، گرامی داشت و عطای خدا را نسبت به عقل دید دشمنی او را در دل گرفت و عرضه داشت: پروردگارا! این هم مخلوقی است مانند من، وی را آفریدی و گرامی داشتنی و نیرومند ساختی و من ضد او هستم و در برابر او توانی ندارم، مرا هم مانند او دارای لشكر كن. خدای تبارك و تعالی فرمود: آری، می دهم ولی اگر پس از آن مرا نافرمانی كنی تو را با لشكرت از جوار رحمتم بیرون سازم. جهل عرض كرد: راضی شدم. پس خداوند به جهل هم 75 لشكر عطا فرمود: و لشكرهایی كه به عقل (و جهل) عنایت كرد از این قرار است:

خیر و نیكی كه وزیر عقل است و ضد آن شر و بدی كه وزیر جهل است:

ایمان و كفر

تصدیق حق و تكذیب آن [27] .

اخلاص و نفاق [28] .

امیدواری و نا امیدی

عدل و داد، و جور و ستم

خشنودی، و قهر و خشم

سپاسگزاری و ناسپاسی

بی طمعی و طمع [29] .

توكل به خدا و حرص



[ صفحه 472]



مهربانی و خشونت

دانش و نادانی

پارسایی و رسوایی

زهد و رغبت به دنیا

نرمش و تندخویی

ترس از خدا و بی باكی

فروتنی و تكبر

آرامی و شتابزدگی

بردباری و بی خردی

سكوت و بیهوده گی

گردن نهادن و گردنكشی

تسلیم و تجبر [30] گذشت و كینه توزی

رحم و سنگدلی [31] .

یقین و شك

شكیبایی و بی تابی

چشم پوشی و انتقام

بی نیازی و نیازمندی

تفكر [32] ، و غفلت و بی فكری

حفظ و فراموشی

پیوستن و گسستن رشته محبت

قناعت و آز

مواسات، و دریغ و خودداری

دوستی و دشمنی

وفا و بی وفایی

طاعت و معصیت

خضوع و سركشی

سلامت و مبتلا بودن

هوشمندی و كم هوشی

معرفت و انكار

سازگاری و اظهار دشمنی

یكرنگی و نیرنگ

پرده پوشی و پرده دری

نیكی به والدین و نافرمانی

حقیقت و تسویف [33] .

معروف و منكر

تقیه و پنهانكاری، و افشاء

انصاف و ظلم [34] .

خودداری و حسد

پاكیزگی و ناپاكی

شرم و بی شرمی

میانه روی و اسراف [35] .

آسایش و رنج

آسانی و سختی

امنیت و آشوب

اعتدال و فزون طلبی

حكمت و هوس

وقار و سبكی

سعادت و شقاوت

توبه و اصرار بر گناه

مراقبت و سهل انگاری

دعا و استنكاف

نشاط و كسالت

شادی و اندوه

الفت و جدایی

سخاوت و بخل

خشوع و خودبینی

حفظ گفتار و سخن چینی

آمرزش خواهی و مغرور شدن

زیركی و حماقت [36] .



[ صفحه 473]



ای هشام! تمام این صفات نیك جز در پیامبر یا وصی او یا مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده جمع نشود. اما بقیه مؤمنین برخی از جنود عقل را دارند تا وقتی كه عقلشان كامل گردد و از جنود جهل رها شوند، آن گاه در بلندترین پایه با پیامبران و اوصیای ایشان باشند. خداوند ما و شما را به طاعتش موفق گرداند. [37] .


[1] سوره زمر، آيه 18.

[2] سوره بقره، آيات 163 و 164.

[3] سوره نحل، آيه 12.

- در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 10 و 11) پس از اين آيه، آيات: 67 سوره غافر، 4 سوره جاثيه، 17 سوره حديد، و 4 سوره رعد نيز ذكر شده است.

[4] سوره زخرف، آيات 1 و 2 و 3.

[5] سوره روم، آيه 24.

- در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 11) پس از اين آيه، آيات: 15 سوره انعام و 28 سوره روم ذكر شده است.

[6] سوره انعام، آيه 32.

[7] سوره قصص، آيه 60.

[8] سوره صافات، آيات 136 و 137 و 138.

- در نسخه اصلي اصول كافي (ج 1 ص 11) پس از اين، آيات: 34 و 35 سوره عنكبوت ذكر شده است.

[9] سوره عنكبوت، آيه 43.

[10] سوره بقره، آيه 170.

- در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 11 و 12) پس از اين آيه، آيات: 171 سوره بقره، 42 سوره يونس، 44 سوره فرقان، 14 سوره حشر، و 44 سوره بقره ذكر شده است.

[11] سوره انفال، آيه 22.

[12] سوره لقمان، آيه 25.

[13] سوره انعام،آيه 116.

[14] سوره انعام، آيه 37.

[15] سوره مائده، آيه 103.

[16] سوره سباء، آيه 13.

[17] سوره ص، آيه 24.

- در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 12) پس از اين آيه، آيه 28 سوره غافر ذكر شده است.

[18] سوره هود، آيه 40.

[19] سوره بقره، آيه 269.

- در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 12) پس از اين آيه، آيات: 7 و 190 سوره آل عمران، 19 سوره رعد، 9 سوره زمر، 29 سوره ص، 54 سوره غافر، و 55 سوره ذاريات نيز ذكر شده است.

[20] سوره ق، آيه 37.

[21] سوره لقمان، آيه 12.

[22] در نسخه اصول كافي (ج 1، ص 14) پس از اين آمده است:

اي هشام! عاقل به دنيا و اهل دنيا نگريست، و دانست كه دنيا جز با زحمت دست ندهد، و به آخرت نگريست و دانست كه آن هم جز با زحمت به دست نيايد. پس با زحمت در جستجوي پاينده تر آن دو (آخرت) برآمد.

[23] سوره آل عمران، آيه 8.

[24] در اصول كافي (ج 1، ص 15) همين مطلب به صورت ديگر آمده است:

اي هشام! اميرالمؤمنين (ع) مي فرمود: از جمله علامات عاقل اين است كه سه خصلت در او باشد: اول - چون از او پرسند جواب دهد. دوم - چون مردم از سخن درمانند او سخن گويد. سوم - رأيي اظهار كند كه به مصلحت همگان باشد. كسي كه هيچ يك از اين صفات را ندارد احمق است. و اميراالمؤمنين (ع) فرمود: در صدر مجلس نبايد نشيند مگر مردي كه اين سه خصلت يا يكي از آنها را داشته باشد، و كسي كه هيچ ندارد و در صدر نشنيد احمق است.

[25] سوره زمر، آيه 9.

[26] سوره رحمن، آيه 60.

[27] در روايت اصول كافي (ج 1، ص 16)، و خصال صدوق (ج 2، ص 143)، به نقل سماعة بن مهران، از امام صادق (ع) در بيان لشكر عقل و جهل، به جاي تكذيب، انكار ذكر شده است.

[28] در اصول كافي و خصال، به جاي نفاق، شوب به معناي ناصافي و خلط در گفتار و كردار ذكر شده است.

[29] در اصول كافي و خصال، طمع (و چشم داشت به رحمت الهي) جزء لشكر عقل، و بي طمعي و يأس (از رحمت خداوند) جزء لشكر جهل شمرده شده است.

[30] در اصول كافي، به جاي تجبر، ترديد ذكر شده است.

[31] در اصول كافي و خصال، رحمت و غضب ذكر شده است.

[32] در اصول كافي، به جاي تفكر، تذكر آمده است.

[33] در اصول كافي و خصال، به جاي تسويف، ريا ذكر شده است.

[34] در اصول كافي و خصال، به جاي ظلم، جانبداري باطل ذكر شده است.

[35] در اصول كافي و خصال، به جاي اسراف، عدوان و تجاوز از حد ذكر شده است.

[36] اگر چه در متن روايت تعداد جنود عقل و جهل هفتاد و پنج ذكر شده ليكن شماره آنچه بيان شد از هفتاد بيش نيست. اما در روايت اصول كافي (ج 1، ص 16 و 17) و خصال (ابواب هفتاد و بيشتر از آن)، بر اساس نقل سماعه از امام صادق (ع)، اضافاتي ديده مي شود كه از اين قرار است:حب و بغض، صدق و كذب، حق و باطل، امانت و خيانت، چالاكي و سستي، نماز و ضايع كردن آن، روزه و روزه خواري، جهاد و روگرداني از دشمن، حج و شكستن پيمان حج، خودپوشي و خودآرايي، در خدمت ائمه حق بودن و عصيان و شورش بر آنها، بركت و بي بركتي.

[37] تحف العقول، ص 425 - 404) چاپ اسلاميه) - بحارالانوار، ج 1، ص 159 - 132 و ج 78، ص 319 - 296.